درس چهارم: سفر شکفتن
درس چهارم: سفر شکفتن
موضوع و محتوا: غنیمت شمردن فرصتها، بهره گرفتن از زمان، تأکید بر گذرِ شتابان عمر، آموختن مهارتهای لازم برای داشتن زندگی بهتر، فراگیری مهارتهایی همچون: خودآگاهی، ارتباط مؤثر، چیرگی بر احساسات و هیجانات، تصمیمگیری و تفکّر خلاق.
۱. حکیمی گفته است: «افسوس که جوان نمیداند و پیر نمیتواند«.
واژههای مهم: حکیم: دانشمند/ افسوس: آه، دریغا.
نکتۀ ادبی: تضاد (جوان، پیر)/ سجع: نمیداند، نمیتواند./ واجآرایی یا نغمه حروف (تکرار ن).
دانش زبانی: افسوس: شبه جمله است برای نشان دادن حسرت و اندوه و پشیمانی (بهتنهایی یک جمله است.)/ نهادها: حکیم، جوان و پیر.
۲. در میان سخنان و پندهای بزرگترها، این عبارت زیاد به کار میرود: »ایکاش وقتی جوان بودیم، کسی به ما میگفت، چهکار کنیم تا در آینده وضع بهتری داشته باشیم»؛ یا اینکه » اگر کسی به من میگفت چهکار کنم، الآن حتماً وضع بهتری داشتم«.
واژههای مهم: پند: نصیحت، اندرز/ وضع: حال، موقعیت/ الآن: اکنون/ حتماً: بیشک، یقیناً.
۳. اگر در پاسخ به حرف آنها بگوییم: «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است»، آه بلندی میکشند و میگویند: « هی! دیگر آن نیرو و انرژی جوانی در ما نیست.» راست هم میگویند. آنها فرصتهای زیادی را ازدستدادهاند. هر حرکت ثانیهشمار ساعت، ما را از فرصتهایی که در اختیارمان هست، دور میکند.
واژههای مهم: آه: آخ، وای، کلمهای برای نشان دادن درد، رنج، حسرت و اندوه/ نیرو: توان، قدرت/ انرژی: نیرو، توان، قدرت، توانایی انجام کار/ فرصت: وقت، زمان، مجال/ حرکت: تکان، جنبش.
نکتۀ ادبی: «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است»: مَثَل و کنایه است از اینکه برای جبران، دیر نیست.
دانش زبانی: آهِ بلند: ترکیب وصفی.
۴. مبادا گذر شتابان عمر را مسخره بگیرید یا به حرف بزرگترهایتان گوش کنید و از تجربههای آنان، بهره نگیرید. اگر چنین کنید، پانزده یا بیست سال دیگر، به خود یا به دیگری خواهید گفت: «ایکاش کسی را داشتم که …«.
واژههای مهم: مبادا: نباشد، نکند که، هرگز، شبه جمله برای دور کردن کسی از کاری./ گُذَر: عبور، گذشتن/ بهره: فایده، سود.
۵. به پانزده یا بیست یا حتّی سی سال دیگر فکر کنید. با قدرت خیال خود به آینده بروید. چه تصوّری از آیندۀ خود دارید؟ حتماً در آن تصویر رؤیایی، به زندگی شیرین و موفّق میاندیشید. به شغل خوبی فکر میکنید که درآمدی عالی نصیب شما میکند. به احترام و اعتباری که برای خود کسب کردهاید، میاندیشید.
واژههای مهم: تصوّر: گمان، اندیشه، پندار/ موفّق: پیروز/ نصیب: بهره، سهم، قسمت/ احترام: بزرگداشت، حرمت داشتن، گرامی دانستن/ اعتبار: ارزش.
دانش زبانی: تصویر رؤیایی: ترکیب وصفی/ درآمدی عالی: ترکیب وصفی در نقش مفعول.
۶. در نوجوانی، هرگز در خیال کسی نمیگنجد که در آینده به انسانی بیعاطفه و بداخلاق تبدیل شود. تصوّر همه از آینده یک زندگی آرمانی، منطقی و سرشار از عشق و عاطفه و انسانیت است.
واژههای مهم: هرگز: هیچوقت، اصلاً/ خیال: گمان، پندار، اندیشه، تصوّر/ بیعاطفه: نامهربان/ آرمانی: مطابق آرزو/ منطقی: از روی عقل و منطق/ سرشار: پُر، لبریز.
۷. زندگی کردن به یادگیریِ اصول و روشهایی نیاز دارد. زندگی، یک سفر است. مدّت این سفر برای عدّهای کم و برای عدّهای دیگر طولانی و پرفرازونشیب است. اگر همیشه خود را یک مسافر بهحساب بیاوریم، باید ویژگیهای یک مسافر دائمی را در خود ایجاد کنیم و مهارتهای لازم را برای کم کردن دشواریهای سفر و لذّت بخش کردن آن بیاموزیم.
واژههای مهم: اصول: جمع مکسّر است (مفردِ آن: اصل)، ریشهها، اصلها، بنیادها/ / فراز: اوج، بلندی/ نشیب: سرازیری، پستی و پایینی/ دائمی: همیشگی/ ایجاد: به وجود آوردن/ مهارت: ماهر بودن، استادی/ دشواری: سختی.
نکتۀ ادبی: تشبیه: زندگی، یک سفر است./ تضاد: «کم و طولانی» و نیز «فراز و نشیب«.
۸. وقتی شما میخواهید به کوهستان بروید، ابزار لازم برای کوهنوردی را همراه خود میبرید. هرگاه بخواهید در مراسم مذهبی، مثل «دعای کمیل» یا «نماز جماعت» شرکت کنید، خود را با آداب خاص و لباس مناسب که حسّ و حال مذهبی شما را بالا برد، آراسته میسازید.
واژههای مهم: ابزار: وسیله/ آداب: جمعِ ادب، رسمها و عادتها/ خاص: ویژه، مخصوص/ آراسته: مرتّب، زیبا شده،منظّم.
۹. سفر زندگی هم به مهارتهایی نیاز دارد که بدون آنها، زندگی آینده، پرمشقت خواهد بود؛ مهارتهایی نظیر:
خودآگاهی: شناخت تواناییها، نیازها، استعدادها و ضعفهای خود
ارتباط مؤثر: ارتباط درست و سنجیده با دیگران
تصمیمگیری: تدبیر مناسب در موقعیتهای مهم زندگی
چیرگی بر احساسات و هیجانات: مهار احساسات گوناگون، مانند: عشق، خشم و نفرت، ترس و حتّی شادی
تفکّر خلاق: مهارت در کشف و نوآوری، جستوجوی راهحلهای جدید برای رویارویی با مشکلات.
واژههای مهم: مشقّت: رنج و سختی/ نظیر: مانند، مثل/ استعداد: توانایی، کارایی، شایستگی/ مؤثر: اثرگذار، پرنفوذ/ ارتباط: رابطه، پیوند/ سنجیده: حسابشده، درست، منطقی/ تدبیر: چارهاندیشی، اندیشیدن/ موقعیت: جایگاه، وضعیت/ چیرگی: غلبه کردن، پیروزی، مسلط شدن/ هیجان: شور، آشفته شدن، اضطراب/ مهار: کنترل، اَفسار، لِگام/ نفرت: تنفّر، بیزاری/ خلّاق: آفریننده، نوآور/ رویارویی: روبهرو شدن، مواجهشدن.
نکتههای ادبی: تشبیه در ترکیب «سفرِ زندگی»: زندگی به سفر تشبیه شده است./ عشق و نفرت: تضاد/ عشق، خشم، نفرت، ترس و شادی: مراعات نظیر.
۱۰. ما میتوانیم با توکّل به پروردگار و تلاش بیشتر به این مهارتها دستیابیم و زندگی خود را سرشار از طراوت و شادابی و شکوفایی کنیم.
واژههای مهم: توکّل: کار خود را به خدا واگذاشتن/ طراوت: تازگی، شادابی، تروتازه شدن.
خودارزیابی درس سفر شکفتن
۱.چرا زندگی به یک سفر تشبیه شده است؟
زندگی کردن به یادگیریِ اصول و روشهایی نیاز دارد. زندگی، یک سفر است. مدّت این سفر برای عدّهای کم و برای عدّهای دیگر طولانی و پرفرازونشیب است.
۲.علت اصلی بحران های زندگی چیست؟
زندگی کردن به یادگیری اصول و مهارت هایی نیاز دارد. آشنا نبودن افراد با مهارت های زندگی و عدم کسب مهارت های مناسب، موجب ایجاد بحران های مختلف در زندگی فرد می شود.
۳.برای حل مشکل کمرویی یا گستاخی چه باید کرد؟
برای حل مشکل کمرویی باید ارتباط موثری با دیگران داشته باشیم و بر هیجانات و احساسات گوناگون مانند خشم و ترس غلبه کنیم.
فعالیت های نوشتاری درس سفر شکفتن
۱.شکل درست کلمه های زیر را بنویسید.
« استئدادها و ضعفها، محارت های لازم، بهره و نسیب، احساسات و حیجانات، نضیر و مانند»
« استعدادها و ضعفها، مهارت های لازم، بهره و نصیب، احساسات و هیجانات، نظیر و مانند»
۲.بخش های هر یک از جمله های زیر را در جدول قرار دهید؛ سپس اسم ها را جداگانه در یک سطر بنویسید.
- ندا آمد.
- حسین سیب خورد.
- علی روزنامه را به دوستش داد.
نهاد |
مفعول | متمم |
فعل |
ندا |
– | – |
آمد |
حسین |
سیب | – |
خورد |
علی |
روزنامه | دوستش |
داد |
شعرخوانی: شوق مهدی (عج)
موضوع و محتوا: گفتوگو و مناظرۀ خیالی شاعر با امام زمان (عج)، ضرورت عاشق امام زمان بودن و اینکه فقط اهل بصیرت او را میبینند.
قالب شعر: غزل
قافیهها: نهان، عیان، بینشان، شادمان، فغان و جان.
ردیف: است
۱.گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا: تو خود حجابی، ورنه رخم عیان است
واژههای مهم: نهان: پنهان، مخفی/ حجاب: پوشاننده، پرده/ ورنه: وگرنه، و اگر نه/ رُخم: چهرهام/ عیان: آشکار، نمایان، ظاهر.
نکتههای ادبی: تضاد: عیان و نهان.
دانش زبانی: بیت دارای پنج جمله است: «گفتم»، «نهان است»، «گفتا»، «هستی در واژۀ حجابی» و «عیان است»./من: متمم/ مسند: نهان، حجاب و پنهان.
معنا و مفهوم: گفتم (ای امام) چرا روی زیبای تو از چشم من پنهان است؟ (چرا ظهور نمیکنی؟) پاسخ داد: دلبستگی تو به دنیا مانند پردهای است که مانع دیدن میشود وگرنه چهرۀ من آشکار است.
۲. گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت؟
گفتا: نشان چه پرسی؟ آن کوی، بینشان است
واژههای مهم: پُرسم: بپرسم/ نشان: علامت، نشانه، نشانی/ کوی: محلّه، برزن.
دانش زبانی: جانا: مناداست و یک جمله شمرده میشود./ بیت شش جمله است: «گفتم»، «پُرسم»، «جانا»، «گفتا»، «پُرسی» و «است»/ بینشان: مسند.
نکتههای ادبی: تضاد: نشان و بینشان/ تکرار: نشان و نشان.
معنا و مفهوم: گفتم: ای جان من (عزیز من) نشانی محل زندگی تو را از چه کسی بپرسم؟ گفت: به دنبال یافتن نشانی نباش؛ زیرا آن محل نشان ندارد (با پرسوجو نمیتوان آنجا را یافت)
۳. گفتم مرا غم تو، خوشتر ز شادمانی
گفتا که در ره ما، غم نیز شادمان است
واژههای مهم: خوشتر: خوبتر، بهتر/ ره: کوتاه شده (مخفّفِ) راه/ نیز: هم.
نکتههای ادبی: غم و شادمانی در مصراع نخست: تضاد/ غم شادمان است: تشخیص و متناقض نما.
توجه: متناقض نما یا پارادوکس را در سالهای آینده میآموزید. بهطور خلاصه، پارادوکس یعنی آوردن دو مخالف (متضاد) در یک ترکیب مانند «فریادِ بیصدا» یا آنکه در عبارتی دو چیز مخالف و ناساز در وجود یکچیز یا یک شخص جمع شوند؛ مانند «غم نیز شادمان است.»
دانش زبانی: «مرا»(=برای من): «را» حرفاضافه و به معنای «برایِ» است؛ بنابراین من متمم است. ترکیب اضافی: غم تو/ در مصراع نخست، پس از «خوشتر»، فعلِ «است» حذفشده است./ شادمان: مسند.
معنا و مفهوم: گفتم: برایم غم عشقت، از شادمانی دلنشین تر است. پاسخ داد: غم و اندوهی که در راه ما (=راه دین و راه امامان) تحمّل شود، سرشار از شادی است.
۴. گفتم که سوخت جانم، از آتش نهانم
گفت آنکه سوخت، او را، کی ناله یا فغان است؟
واژههای مهم: ناله: گریه و زاری/ فغان: آه و ناله، فریاد.
نکتههای ادبی: سوختن جان: کنایه از گرفتار رنج و سختی فراوان شدن/ تکرار: سوخت و سوخت/ آتش: منظور عشق است (عشق به آتش تشبیه شده، اما «عشق» که مُشبّه است، حذفشده است؛ بنابراین تشبیه نیست؛ بلکه آرایهای دیگر است که در سالهای آینده خواهید آموخت)
دانش زبانی: این بیت ۵ جمله است: گفتم، سوخت، گفت، سوخت، است/ جانم: مفعول/ آتش نهانم: متمم.
معنا و مفهوم: گفتم: آتش عشق تو در جان من پنهان است و وجود مرا سوخته (=عشقت مرا گرفتار رنج و سختی کرده است). پاسخ داد: کسی که واقعاً سوختۀ عشق ما باشد، ناله یا فریادی ندارد.
۵. گفتم: ز «فیض» بپذیر، این نیم جان که دارد
گفتا: نگاهدارش، غمخانهی تو جان است
نکته: در خواندن این بیت، دقت کنید که حرف «پـ» در واژۀ «بپذیر»، باید بهصورتِ ساکن و بدون حرکت خوانده شود تا آهنگ و ریتم شعر به هم نریزد.
واژههای مهم: بپذیر: قبول کن، پذیرا باش/ نیم جان: جانِ کمرمق/ غمخانه: خانۀ غم، جایگاه غم.
دانش زبانی: فیض: متمم/ «ش» در «نگاهدارش»: مفعول/ غمخانه: ترکیب وصفی مقلوب= خانۀ غم.
معنا و مفهوم: به او گفتم: این نیم جان (روح بیارزش) را از فیض (شاعر) بپذیر. در پاسخ گفت: جان خود را نگهدار؛ زیرا که جان تو، خانۀ عشق ورزیدن (به من) است.
فیض کاشانی (۱۰۹۰-۱۰۰۶ ه. ق.): محمّد کاشانی مشهور به مولانا محسن فیض کاشانی، از دانشمندان دورۀ صفویه و از شاگردان ملاصدرای شیرازی است. در عرفان، فلسفه و دین، سرآمد بود. برخی از آثار وی عبارتند از: «تفسیر صافی، کتاب وافی، شرح صحیفۀ سجادیه، دیوان اشعار و شوق المهدی».
با سپاس از زحمات بسیار خوب و بی شائبه ی شما ؛ لیک نکات دستوری یعنی نهاد، مسند ، ترکیب ها ، گروه اسمی هم نوشته شود .
خب این درس از کیه؟
عالی بود
🥰