درس ۲ هفتم:چشمۀ معرفت

درس دوم: چشمۀ معرفت

درس دوم: چشمۀ معرفت

بند ۱:
در یکی از سال‌های نوجوانی که کنجکاوی خستگی‌ناپذیری داشتم، برای فراگرفتن و فهمیدن و به ویژه برای کشف کردن، سری به طبیعت روستا زدم.

واژه‌های مهم: کنجکاوی: پرسشگری، ریزبینی/ کشف کردن: پیدا کردن.
دانش ادبی: مراعات نظیر یا تناسب: «نوجوانی، کنجکاوی، خستگی‌ناپذیری» و «فراگرفتن، فهمیدن، کشف کردن»./ سر زدن: کنایه از دیدار و بازدید، تجدید دیدار.

بند ۲:
با نگاه‌های کنجکاوانه و تشنه، به درس بزرگ طبیعت می‌نگریستم. گوش می‌دادم، چشم می‌دادم، دل می‌دادم و روحم چنان غرق فهمیدن بود که از هیجان می‌لرزید. احساس می کردم هم اکنون چشمه های معرفت از درون من سرباز خواهند کرد و آب‌های زلال و سرد و گوارای فهم و دانایی در من خواهد جوشید. من اکنون درست نمی دانم که در آن لحظه‌ها تا کجا می‌فهمیدم و نمی‌دانم چه فهمی از آن زیبایی‌ها و آفرینش الهی داشتم اما یقین دارم که در کلاس شگفت آفرینش و زیبایی طبیعت، عظمت و جلال و جاذبۀ خالق درس را با همۀ وجودم لمس می‌کردم.
واژه‌های مهم: نگاه‌های کنجکاوانه: نگاه‌های دقیق/ گوش و چشم دادن: با دقّت گوش دادن و با دقّت نگاه کردن/ دل دادن: دل‌بسته شدن، عاشق شدن/ روحم چنان غرق فهمیدن بود: با تمام وجودم درک می کردم/ سر باز کردن: جاری شدن/ معرفت: شناخت/ چشمه‌های معرفت از درون من سر باز خواهند کرد: تمام وجودم پر از معرفت و شناخت خدا خواهد شد./ عظمت و جلال: مترادف.
دانش ادبی: نگاه‌های تشنه: جان‌بخشی/ تشبیه: درس بزرگ طبیعت/ مراعات نظیر: گوش، چشم، دل، روح/ دل دادن: کنایه از با تمام وجود توجّه کردن/ تشبیه: چشمه‌های معرفت/ تشبیه: آب‌های زلال و… فهم و دانایی / مراعات نظیر: آب، سرد، زلال، گوارا/ تشبیه: کلاس شگفت آفرینش.

بند ۳:
غرقۀ شکوه و اعجاز زیبایی خلقت بودم که ناگهان نوازش لطیف و خنکی را در لای انگشتان پاهای برهنه‌ام احساس کردم؛ آب، جوشش چشمه‌ها! آب، این روح مذاب امید و زندگی، تازه نفس، جوان، زلال و نیرومند با گام‌های استوار و امیدوار شتابان می‌رفت تا خود را به دهان خشک زمین و صدها کشتزار سوخته و نگاه‌های پژمردۀ هزاران درخت تشنه برساند و در رگ‌های خشکیدۀ جوی‌های مزرعه و کوچه‌باغ‌های مرده، جاری گردد.
واژه‌های مهم: غرقه: غرق شدن، فرورفتن، در اینجا «محو و مبهوت شدن»/ روحِ مُذاب: جانِ ذوب‌شده.
دانش ادبی: تشخیص: نوازش لطیف آب/ مراعات نظیر: آب، جوشش، چشمه، لطیف، خنکی/ تشخیص: آب، تازه‌نفس، جوان، زلال و نیرومند با گام‌های استوار و امیدوار شتابان می‌رفت/ تشخیص: دهانِ خشک زمین/ تشخیص: نگاه‌های پژمردۀ درختان/ تشخیص: درخت تشنه/ تشخیص: رگ‌های خشکیدۀ جوی‌های مزرعه/ تشخیص: کوچه‌باغ‌های مرده.

بند ۴:
سال دیگر که به روستا برگشتم، بر روی سبزه‌ها و کشته‌های سیراب، درختان سرسبز باغ و صحرا را دیدم که شاخۀ دست‌های خویش را به آسمان برافراشته بودند و دعا می کردند و کودکان پرنشاط گل بوته‌ها و نوجوانان امیدوار ذرت‌ها در گوش نسیم، آمین می‌گفتند و من با غرور و مهربانی و خشنودی، باغ و صحرا را تماشا می‌کردم و در درخت‌ها و بوته‌ها می‌نگریستم. گویی با هر یک از آنان آشنایی دیرینه دارم و با همۀ ساقه‌های سرسبز، رفیق و خویشاوندم. این نخستین باری بود که در برابر این همه عظمت و بزرگی و در میان این همه آفرینش خداوند، خود را که هنوز نوجوان بودم، بزرگ حس می‌کردم.
واژه‌های مهم: آمین:درخواست برآورده شدن دعا/ عظمت: بزرگی و شکوه.
دانش ادبی: تشخیص: سبزه‌ها و کِشته‌های سیراب/ تشبیه: شاخۀ دست/ تشخیص: دعا می‌کردند/ تشبیه:کودکان پرنشاط گل‌بوته‌ها/ تشبیه: نوجوانان امیدوار ذرّت‌ها/ تشخیص: گوش نسیم/ تشخیص: آمین می‌گفتند/مراعات نظیر: باغ و صحرا و درخت و بوته/ تشخیص: رفاقت و خویشاوندی با ساقه‌ها

بند ۵:
از صحرا باز‌می‌گشتم و نسیم، مانند مادری مهربان و آداب‌دان که به کودکان خویش، حق‌شناسی و ادب می‌آموزد، سرهای نهال‌های جوان و بوته‌های نوزاد خویش را به نشانۀ احترام و وداع با من خم کرده‌بود و من در آخرین نقطۀ دید که اندک اندک صحرا از نظرم ناپدید می‌شد، بار دیگر سرم را برگرداندم و با تکان دادن دست‌هایم به احساسات خاموش اما سرشار از پاکی و صفای این طبیعت و سبزه‌های معصوم پاسخ می‌گفتم و به خالق آنها می‌اندیشیدم و این بیت «سعدی» را زمزمه می‌کردم:
«برگ درختان سبز، درنظر هوشیار
هر ورقش دفتریست، معرفت کردگار»
دانش ادبی: تشبیه: نسیم مانند مادری مهربان/ تشخیص: نسیم بهاری… به کودکان خود ادب می‌آموزد/ مراعات نظیر: کودک، جوان، نوزاد / تشبیه: نهال‌ها به نوجوان و بوته‌ها به نوزاد تشبیه شده‌اند./ تشخیص: احترام نهال‌ها و بوته‌ها و وداع کردنشان/ تشخیص: خم شدن سر بوته‌ها برای وداع/ تشخیص: سبزه‌های معصوم/ تشبیه: برگ سبز درختان به دفتری برای خداشناسی تشبیه شده‌اند.
معنی بیت:هر برگ درخت سبزی (همه ی آفریده‌های خدا) در نگاه انسان دانا , مانند یک ورق از کتابی است که در مورد شناخت آفریدگار نوشته شده است و تفکر در آن موجب شناخت خداوند می‌شود.

دکتر علی شریعتی (۱۳۵۶– ۱۳۱۲ ه.ش): نویسندۀ فرهیخته معاصر، فرزند استاد محمّدتقی شریعتی در سال ۱۳۱۲ شمسی در مَزینان خراسان به دنیا آمد. در رشتۀ جامعه‌شناسی و تاریخ ادیان به درجۀ دکترا دست‌یافت. کتاب‌های «فاطمه فاطمه است»، «کویر» و «اسلام‌شناسی» از آثار اوست.

خودارزیابی

۱.در کلاس طبیعت چه زیبایی‌هایی را می‌توان درک کرد؟
در کلاس شگفت آفرینش و زیبایی طبیعت، می‌توان عظمت و جلال و جاذبه‌ی خالق را درک کرد.

 

۲.اىن ابیات از بوستان سعدی با کدام بخش از درس ارتباط دارد؟
برآرد تهی دست‌های نیاز
ز رحمت نگردد تهی دست باز

همه طاعت آرند و مسکین نیاز
بیا تا به درگاه مسکین نواز

چو شاخ برهنه برآریم دست
که بی‌برگ از این بیش نتوان نشست
سال دیگر که به روستا برگشتم، بر روی سبزه‌ها و کشته‌های سیراب، درختان سرسبز باغ و صحرا را دیدم که شاخه‌ی دست‌های خویش را به آسمان برافراشته بودند و دعا می‌کردند و کودکان پرنشاطِ گل بوته‌ها و نوجوانان امیدوار ذرّت‌ها در گوش نسیم، آمین می‌گفتند.

۳.نمونه‌های دیگری از زیبایی‌های آفرینش را بیان کنید.
سبزه ها و کشته های سیراب، درختان سرسبز، باغ سبز و خرم، صحرا، آسمان شب، ستاره ها، پرندگان و …

نوشتن

۱. کلمه ها و ترکیب های مهم املایی درس را بنویسید.
خستگی ناپذیر، طبیعت، غرق، معرفت، عظمت، غرقه شکوه، اعجاز، صحرا، نشاط، ساقه، حق شناس، نهال، وداع، معصوم، تلخیص

۲. برای هر کلمه، یک هم خانواده بنویسید.
اعجاز ← معجزه
غرق ← غریق
نقطه ← نقاط
معصوم ← عصمت

۳.در متن زیر چند غلط املایی وجود دارد؛ آنها را پیدا کنید و شکل صحیح آنها را بنویسید.
کودکان پر نشاط گل بوته‌ها و نوجوانان امیدوار زرّت‌ها در گوش نسیم عامین می‌گفتند و من با قرور و مهربانی و خشنودی، باغ و سحرا را تماشا می‌کردم.

زرت‌ها: ذرّت‌ها
عامین: آمین
قرور: غرور
سحرا: صحرا

دانش زبانی و ادبی

نکتۀ اوّل: انواع جمله
جمله ازنظر مفهوم و پیام به چهار دسته تقسیم می‌شود:
خبری: جمله‌ای است که دربارۀ موضوع یا وقوع کاری خبر می‌دهد؛ مانند علی به خانه آمد.
امری: جمله‌ای است که انجام دادن کاری یا داشتن حالتی را درخواست می‌کند؛ مانند برو.
پرسشی: جمله‌ای است که دربارۀ موضوعی سؤال می‌کند؛ مانند کدام داستان؟
عاطفی: جمله‌ای است که یکی از عواطف انسانی مانند تعجّب، تأسّف، خشنودی، شادمانی، آرزو، خشم و… را می‌رساند؛ مانند آرزوهایتان چه رنگین است!
*در پایان جمله‌های خبری و امری، نقطه «.» می‌گذاریم. برای جمله‌های پرسشی از علامت سؤال «؟» و برای جمله‌های عاطفی نیز از علامت تعجّب «!» استفاده می‌کنیم.

نکتۀ دوم: هم‌خانواده
واژه‌های «فهم، مفهوم و مفاهیم» هم‌خانواده هستند؛ چون:
۱. ریشه یا حروف اصلی آن‌ها یکی است.
۲. معنای نزدیک به هم دارند.

روان‌خوانی

کژال
قالب: داستان
نویسنده: طاهره ایبُد
موضوع و محتوا: این داستان بر مقاومت و ایستادگی در برابر تهاجم بدخواهان و جان‌فشانی برای حفظ خانه، هم نوع، سرزمین و دفاع از هستی انسان، تأکید دارد.

شخصیت‌ها:
۱. کژال: مادری که کودکی شیرخواره در آغوش دارد و برای دیدن عمّه کابوک (آشیانه مرغ، در کردی به معنای کبوتر) روانه می‌گردد.
یادآوری: کَژال در زبان کردی به معنی دختر زیبا و رعنا و چشم عسلی است. گویا با واژه غزل و غزال (به معنای آهو) از دید ریشه‌شناسی، پیوندی دارد.
۲. روناک (اسم کردی به معنای روشن، تابناک): طفل شیرخوار و دختر قنداقه ای کژال.
۳. گرگ: که بر سر راه کژال نمایان می‌شود و کودک قُنداقه ای کژال را می‌رباید.
۴. هه ژار (به معنای فقیر، بینوا): شوهر کژال که در داستان حضور ندارد و فقط این کژال است که در برابر گرگ فریاد می‌زند و او را به کمک می‌طلبد.
۵ -آزاد: جوان کشاورز روستایی که به کمک کژال می‌آید و پنجه در چنگال گرگ می‌افکند و با او درگیر می‌شود و پس از مدّتی درگیری، سرانجام گرگ را از پا درمی‌آورد؛ هرچند که خود نیز زخم فراوان دارد و نفس‌هایش به شماره می‌افتد؛ امّا روناک را نجات می‌دهد.

نثر داستانِ کژال، ساده، یکدست و روان است. نویسنده در چند مورد از زبان کُردی بهره گرفته و افزون بر انتخاب نام، برخی از ترکیب‌ها و جمله‌ها را به همان زبان آورده و ضمن قرار دادنِ داستان در فضایی پاک و سرشار از جوانمردی و عُطوفت و صفا، رنگ بومی_ محلی خاصی به آن بخشیده است و اتفاقاً همین عامل بر گیرایی و جذابیت داستان افزوده است.

طاهره ایبُد: متولّد دی‌ماه ۱۳۴۲ شیراز است. وی کارهای هنری را از سال ۱۳۶۱ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شیراز آغاز کرده است. سال ۱۳۶۴ به تهران آمد و با آقای بیوک ملکی، شاعر و نقّاش کتاب‌های کودکان و نوجوانان، ازدواج کرد. فوق‌دیپلم زبان انگلیسی است. کتاب‌های داستانیِ زیادی از او به چاپ رسیده است؛ ازجمله:
۱. باغچه توی گلدان ۲. به هوای گل سرخ ۳. خانوادۀ آقای چرخشی و… .

واژه‌های مهم: لُپ: گونه/ قُنداقه: پارچه‌ای که نوزاد را در آن می‌پیچند./ رولَه: فرزند به زبان کُردی/ گالِش: نوعی کفش قدیمی (کفش لاستیکی)/ خیش: وسیله‌ای برای شخم زدن، گاوآهن/ قُروِه: شهری در استان کردستان/ مویه: گریه کردن/ مویه‌کنان: گریه‌کنان/ زار زدن: گریه کردن/ دایه: پرستار کودک، مادر/ هراسان: ترسان/ خُرناسه: صدایی که در حالت خواب از گلو بیرون می‌آید./ معطّل: منتظر، بیکار، بلاتکلیف/ مَجال: فرصت، وقتِ لازم/ زُل زدن: خیره شدن/ پابرهنه: بدون کفش/ تقلّا: کوشش، تلاش/ هق‌هق: صدای بریده بریدۀ گریه طولانی/ خشکش زد: مات و مبهوت شد.

نکته‌های ادبی: پارۀ تن: کنایه از فرزندِ عزیز/ دندان بر سر دندان ساییدن: کنایه از خشمگین بودن.

1 1 رای
امتیاز شما به این مطلب
اشتراک جهت
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی ترین بیشترین رای
بازخورد داخلی
مشاهده همه دیدگاه ها
Fatemeh
کاربر مهمان
Fatemeh
7 ماه قبل

جمله های خبری متن خود درس

1
0
دیدگاه خود را درباره ی این پست با ما به اشتراک بگذاریدx